معنی کارناوال دلقک

حل جدول

کارناوال دلقک

تابلویی از خوان میرو


تولد جهان، کارناوال دلقک

تابلویی از خوان میرو


تولد جهان ، کارناوال دلقک

تابلویی از خوان میرو


کارناوال

کاروان شادی

لغت نامه دهخدا

کارناوال

کارناوال. (فرانسوی، اِ) کاروان شادی. کاروانی که در ایام معینی از هر سال در ممالک مختلف برای تفریح حرکت دهند. این امر به تقلید اروپا در ایران نیز معمول و سپس متروک شد. در کتاب «اطلاعات در یک ربع قرن » آمده: در 24 اسفند 1311 بمناسبت تولد رضاشاه پهلوی بر حسب تشویق سرلشکر آیرم رئیس شهربانی علاوه بر جشن و چراغانی مقدمات کارناوال فراهم گردید، و مردم تهران هم در این کار شرکت نمودند و حتی طبقات مختلف پول دادند و کمیسیونها تشکیل شد که مقدمات کارناوال را فراهم کنند ولی سال بعد... این کار که جنبه ٔ تصنعی آن غلبه داشت موقوف گردید. کارناوال شادی در آن سال از کارگاه خارج شهر وارد شد و در خیابانها بگردش درآمد در پیشاپیش هیکل چارلی چاپلین درست شده بود که مسخرگی میکرد، بعد از آن یک دسته با ماسک به اشکال مختلف در عرابه ها ساز میزدند و میرقصیدند، ساز و رقص های قفقازی، سرنا و دهل، ارکستر اروپائی، ارکستر ایرانی و بعد عرابه های مختلف بصورت کشتی و بناهای تاریخی با اسب و اتومبیل حرکت میکرد، بارگاه سلاطین قدیم، نمونه های لباس و زندگی قدیم، خلاصه، دنباله ٔ مفصلی پیدا کرده بود و موضوعی برای مردم پایتخت شده بود. (از اطلاعات در یک ربع قرن ص 106 و 107).


دلقک

دلقک. [دَ ق َ] (اِخ) معرب تلخک. طلخک. (یادداشت مرحوم دهخدا). نام مسخره ای. (از غیاث) (از آنندراج). نام مسخره ای که طلحک نامیده میشد. (ناظم الاطباء):
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتافت.
مولوی.
گفت با دلقک شبی سید اجل
قحبه ای را خواستی تو از عجل.
مولوی.
که ز ده دلقک بسیران درشت
چند اسپی تازی اندر راه کشت.
مولوی.
|| (اِ) توسعاً هر شخص مسخره راگویند. (از ناظم الاطباء). فسوسی. جحی. جوحی. عنوان کلی مسخرگان و مقلّدان که در تاریخ ایران و اسلام در مجالس خلفا و سلاطین و حکام و متنفدان بوده اند و ظریف نیز خوانده میشده اند. احتمالا اصل عنوان مأخوذ است از نام مسخره ای موسوم به طلحک که گویند معاصر سلطان محمود غزنوی بوده است. (از دائره المعارف فارسی). و برای اطلاع از تاریخ دلقکان در بلاد اسلامی نیز رجوع به همان مأخذ شود.


دلقک بازی

دلقک بازی. [دَ ق َ] (حامص مرکب) عمل دلقک. مسخره بازی. رجوع به دلقک شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دلقک

فسوسگر

مترادف و متضاد زبان فارسی

دلقک

تلخک، لوده، مسخره، مقلد، یالانچی

فرهنگ عمید

کارناوال

مراسم سنتی اروپاییان که در ایام خاصی از سال برگزار می‌شود و در آن، افرادی که لباس‌ها و نقاب‌های مخصوص دارند، در حین گذر از طول خیابان، به رقص و پای‌کوبی و بازی می‌پردازند،

فارسی به عربی

کارناوال

کرنفال

فارسی به آلمانی

کارناوال

Karneval (m)

فرهنگ فارسی هوشیار

دلقک بازی

دلغک بازی خریشکاری لودگی عمل دلقک مسخره بازی.


کارناوال

کاروان شادی

فرهنگ معین

کارناوال

[فر.] (اِ.) کاروان شادی، کاروانی که در ایام معینی از سال با لباس های مضحک برای تفریح و سرگرمی به راه می افتند.

معادل ابجد

کارناوال دلقک

463

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری